فرهنگ امروز: متن حاضر برگرفته از سخنرانی سعید زیباکلام در سال 1384 در باب انقلاب فرهنگی و ضرورت آن پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در دوران جمهوری اسلامی که پس از تایید فحوای آن در سال 89 در قالب کتاب «خلاف جریان» به چاپ رسید و بار دیگر و با نظر مساعد ایشان در مهر 92 نیز تجدید چاپ گردید. سعید زیباکلام در ذیل این بحث در کنار نقد عملکرد برخی نهادهای فرهنگی ذی مدخل در انقلاب فرهنگی ، نقدهای جالبی را نیز بر کارنامه و عملکرد شورای عالی انقلاب فرهنگی وارد میکند. از این رو مناسب دیدیم به مناسبت فرا رسیدن سالروز تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی بار دیگر این نقدها را منتشر کرده تا شاید در روند بهبود کارکرد و عملکرد شورای عالی انقلاب فرهنگی اتفاقات خوشایندی افتد.
***********
به عنوان مقدمه لازم است چهارچوب مطالب را بیان کنم. آنچه در اولین گام به آن خواهم پرداخت این است که انقلاب اسلامی چه وضعیتی در جهان امروز دارد. سپس به وضعیت انقلاب اسلامی یا به تعبیر دیگر جمهوری اسلامی در سطح ملی یا داخلی میپردازم و در پایان پس از آشکار شدن ضرورت انقلاب فرهنگی، به اختصار هر چه تمامتر به ارائه راهکارهای ایجابی و سلبی برای تمهید انقلاب فرهنگی خواهیم پرداخت.
وضعیت انقلاب اسلامی در سطح بینالمللی
به گمان من نیازی به تحلیلهای موشکافانه و ارائه شواهد و نقل قولهای مکرر ندارد که امروزه بزرگترین و بنیانیترین چالشی که فرهنگ و تمدن غربی خود را با آن مواجه میبیند انقلاب اسلامی است. تلاشهای آشکار بیست و اندی ساله دولتهای پی در پی مقتدرترین کشور غربی، برای براندازی و اضمحلال نظام جمهوری اسلامی بر کسی پوشیده نیست. تلاشهای همه جانبه فرهنگی، مطبوعاتی، و اقتصادی کشورهای غربی برای ایجاد نارضایتی عمومی در داخل ایران، و ترویج فرهنگ مدرنیستی و فردگرایانه غربی از دید کسانی که تعهدی به انقلاب اسلامی و فرهنگ دینی مبنای آن دارند پوشیده نیست. در سطح بینالمللی بلوک غرب سالهای مدیدی است که میکوشد تا انقلاب اسلامی را در وهله نخست برای خاورمیانه و ممالک اسلامی و سپس برای سایر کشورها به عنوان یک تهدید معرفی کند و جمهوری اسلامی را کشوری هرج و مرج طلب، قانونگریز، و مخل نظم و آرامش بینالمللی جا بیندازد. دوستانی که سیاستهای منظم و مستمر آمریکا و سایر همپیمانان ناتوی آن در سه دهه گذشته در سطح بینالمللی تعقیب کردهاند به خوبی میدانند که سیاست بدنام سازی و منزویسازی بینالمللی و همزمان ایجاد نارضایتیهای ذو ابعاد داخلی و نیز غربیسازی فرهنگی منحصر به جمهوری اسلامی نیست. هر کشوری که سازی ناهمساز با آهنگ غرب بنوازد غربیان متعهدانه و غیورانه برای اضمحلال آن، برنامهریزی، سرمایهگذاری، و مجاهدت میکنند. هیچ تعارف هم ندارند. در این امر جای هیچ شک و تردیدی نیست و اگر یک غرب شناس در اثر سیاست و قدرت کمترینتردیدی در این عزم جزم و همبستگی و وحدت غربیان دارد کافیست در سیاستهای غربیان و بویژه آمریکا نسبت به شوروی سابق، حکومت شیلی پیش از کودتای آمریکایی ۱۹۷۳، نیکاراگوئه (در یک برهه خاص)، کوبا، مصر (در برهه زمانی مشخص)اندونزی، ایران مخصوصاً دهه ۳۰ به بعد، ویتنام، و ونزوئلا. قدری تأمّل و درنگ کند. و البته روشن است که هرچه میزان ناهمسازی و ناسازگاری وسیعتر و عمیقتر باشد جد و جهد غربیان ژرفتر، همه جانبهتر، و دازمدتتر خواهد بود.
آیا تا به حال تأمل کردهاید که در دو سه دهه گذشته، غربیان در چه سطوح و ابعادی با فرهنگ و تمدن چینی، هندی، ژاپنی، و آمریکای لاتین، تعارض و درگیری داشتهاند؟ کیست که نداند که چین کمونیست ظرف دو سه دهه گذشته، چین تازه استقلالیافته دهه پنجاه میلادی را به موزه فرستاده و تبدیل به ابرقدرتی اقتصادی و نظامی و صنعتی شده است و با این حال آنچه به شدت درخور توجه است حدود و سطوح بسیار محدودی است که غربیان با آن مشکل و مسأله دارند.
برای اینکه حساسیت موقعیت جمهوری اسلامی ایران، در سطح بینالملل آشکارتر شود، بجاست بیاد آوریم که در نزدیکی همین جمهوری اسلامی ایران، جمهوری اسلامی دیگری وجود دارد که غربیان و بویژه آمریکا نه تنها هیچ گونه سیاست براندازانهای نسبت به آن ندارند که در طول چند دهه مهمترین متحد و همراه آمریکا در جنوب آسیا به شمار میآمده است، بلکه این کشور به طوری که هیچیک از کودتاهای متناوب نظامی آن هیچ تعارضی با لیبرال دموکراسی نداشته و به علاوه تبدیل شدن آن به یک قدرت هستهای نظامی، کمترین نگرانی و مخاطرهای برای غربیان تلقی نشده است.
اشاره کوتاه به جمهوری اسلامی قابل قبول و در مجموع شریک قافله غرب، زمینه را برای اشارتی بسیار کوتاه به سایر اجزاء جهان اسلام فراهم میکند. بهطور خلاصه، دول ممالک اسلامی، از منتهیالیه غربی و شمال غرب افریقا تا منتهیالیه شرق و جنوب شرق آسیا، یا همراه و همسفر قافلة غربند و یا اگر شریک آن قافلة عصیانگر نباشندجای هیچ نگرانی نیست که به لحاظ فرهنگی همان مجموعه ارزشی- بینشی تمدنساز هیچ چالش جدی بالفعلی به فرهنگ و تمدن غربی عرضه نمیکنند.
اینکه در هشت سال دفاع مقدس، آن صفآرایی ظاهراً ناموزون اما بسیار عزتبخش را تجربه کردیم حاوی آموزههای بسیاری است.
و اینکه غربیان غالباً بر سر توزیع ثروت و قدرت با فرهنگها و تمدنهای موجود رقابت میکنند نیز بسیار عبرت آموز است.
اینکه غربیان، به منزلة غالبترین فرهنگ و تمدن معاصر، هیچ مشکل و مسألهای با ظهور فرهنگ هندی و چینی و غیر آنها در ممالک خویش ندارند و بالعکس، به رغم صراحت موازین تبلیغ و ترویج شده، نسبت به مظاهر فرهنگی اسلامی، این چنین مواضع حیرتانگیز و خلاف عرف اتخاذ میکنند، جای بسی تأمل است. چنانچه کسی هنوز نسبت به موقعیت یکتای جمهوری اسلامی در سطح بینالمللی شک دارد و انقلاب اسلامی را بزرگترین مشکل فرهنگ و تمدن مسلط غربی نمیداند از وی دعوت میکنم چند صباحی بازدیدکننده سایت مرکز امور عمومی اورشلیم، (Jenmolem Leter For Public Affais)
موسسه بروکینگز (Drookings Institution) در واشنگتن دیسی، مرکز جافی برای مطالعات استراتژیک دانشگاه تلآویو
(Joffee Center For Strategic Studies)
موسسه مطالعات استراتژیک لندن (Lon.Inst Strategic Studies) و سایتهای مؤسسات تحقیقاتی خاورمیانه دانشگاههای رده اول آمریکا همچون دانشگاه برکلی وهاروارد و یوسی اِل اِی شود
وضعیت انقلاب اسلامی در عرصه داخلی
اجازه بدهید در این موقعیت که برای نیروهای مؤمن و معتقد به انقلاب و مبانی اسلامی آن بسیار حساس است زبان تعارف و ایما و اشاره را وانهم و صریح و صادقانه، چهارچوب کلی و عمومی عرصه داخلی را ترسیم کنم. برای اینکار به سخن نبی اکرم (ص) متوسل میشوم که فرمودند: دو صنف هرگاه برخی به فساد گرایند جامعه نیز به فساد کشانده خواهد شد و اگر به صلاح گرایند جامعه روبه اصلاح خواهد گذاشت. و این دو صنف: عالمان و حاکماناند.
صنف حاکمان و مسئولان
باید پرسید حاکمان ما برای سیاستگذاریهای خود و تمشیت امور اجتماعی و اقتصادی کشور در بخش اعظم دوران بعد از انقلاب اسلامی، چگونه به حل مشکلات و آلام اجتماعی- اقتصادی پرداختهاند؟ حاکمان ما اکثر مواقع هنگام مواجهه با مشکلات و معضلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور، بدون کمترین تذبذب و تعلّلی سراغ الگوها، سیاستها و راهحلهای طراحی شده غربیان رفتهاند؛ الگوهایی که در پاسخ به معظلات ویژه آن جوامع و موافق تعلقات و نظام ارزشی – بینشی آنها ساخته و پرداخته شده و البته که نتیجه این گونه الگوبرداری، غالباً قرین توفیق نبوده است یک نمونه بارز از این سیاستها که آثار ویرانگر آن را عموم مردم حس کردهاند؛ سیاست خصوصیسازی است که یک اقتصاددان و فیلسوف مشهور اتریشی- آمریکایی، دهها سال برای رفع معظلات قدیمالعهد و کهنه اقتصاد کشورهای غربی در طراحی آن تلاش کرده است.
دوستانی که تحولات مملکتی را در دوران پس از انقلاب و خصوصاً پس از رحلت حضرت امام آگاهانه تعقیب کردهاند. میدانند که دولتهای ما یکی پس از دیگری و علیرغم تظاهر به متفاوت بودن، جملگی مجری سیاستها و الگوهایی بودهاند که صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی طراح آنهاست.
حاکمان ما هیچگاه در مواجهه با معظلات اجتماعی- اقتصادی به سراغ عالمان بومی این مرز و بوم نرفتند به گمان من وقت آن است که صادقانه و شجاعانه اذعان کنیم که حاکمان ما، علیالعموم، گرفتار نوعی شیفتگی نسبت به ممالک غربی بودهاند و هیچگاه به نیروهای الگوهای خودی باورند این از جمله مهمترین مواردی است که اکثر حاکمان ما در این زمینه با حضرت امام(ره) تفاوتی بنیانی داشتند.
صنف عالمان
اما عالمان ما! با کمال تأسف باید صریح و بیپرده اعتراف کرد که وضع عالمان ما تفاوت کیفی با وضع و رویکرد حاکمان ما نداشته است؛ صرف نظر از اینکه حاکمان ما متمسک به عالمان شده یا نشدهاند، اساساً عالمان دانشگاهی ما بویژه در دو عرصه بنیانی و حیاتیتر، یعنی علوم انسانی و علوم اجتماعی، پاسخگوی معظلات اجتماعی- اقتصادی ایران نیستند. بهترین عالمان ما آنهایی هستند که به یکی از زبانهای اروپایی تسلط دارند و میتوانند نظریه پردازی غربیان را که تلاش غربیان برای فهم و شناخت و حل معظلات مبتلا به جوامع خود آنها است، یا به خوبی اقتباس کنند و یا ترجمه.
اما اگر خواسته باشیم از سرغیرت و صداقت نسبت به انقلاب اسلامی و همه آن عزیزانی که پنهان و آشکار برای ایجاد و حفظ آن جان دادند و خون دلها خوردند، ماجرای عالمان را ناقص و ابتر نگذاریم؛ بایسته است که شاهبال دیگر جامعه عالمان را ولو به اختصار هرچه تمامتر مورد توجه قرار دهیم. عالمان حوزوی برخلاف عالمان دانشگاهی غالباً مفتون فرهنگ و تمدن غربیان نیستند؛ لیکن جریان غالب حوزه در سنوات مورد نظر، کماکان درگیر نقد فردی بوده، یعنی انها خود را بسیار بسیار کم پاسخگوی معظلات و مسائل اجتماعی- اقتصادی دانستهاند. معدود عالمان دانشگاهی و حوزوی هم که توانستهاند خود را از پارادایم غالب حرفهای خود، رها کنند و بدین بصیرت گرانقدر علم شناسانه رسیدهاند که نظریهپردازی چیزی جز تلاش برای فهم و حل معظلات و مسائل نیست؛ یعتی پس از عبور از این مانع بزرگ میتوانند به تحقیق و تفحص پیرامون معظلات آشکار و پنهان جامعه خود بپردازند اما با دشواریهای فلجکنندهای مواجه میشوند که کمترین آنها این است که حاکمان صاحب اختیار ثروت عمومی کشور، هیچ حمایت مالی از این قبیل تحقیقات و نظریهپردازیها نمیکنند و در نتیجه این عالمان به سرعت به روند رفتاری غالب و پارادایمی خود باز میگردند.
لازم است نکتهای را مطرح کنم و آن اینکه اقبال حاکمان به عالمان، ابداً امر سهل و همواری نیست. عالمان به هیچ روی حاضر و آماده ننشستهاند تا به محض طرح معضلات از سوی حاکمان تصمیمگیرنده سیاستها، به پژوهشی صبورانه و موافق با نظام ارزشی- بینشی جامعه خود، کمر همت بندند. دانشگاههای ما اساساً برای پاسخگویی و رفع معضلات جامعه ما تأسیس نشدهاند و با کمال تأسف به نظر میرسد، حوزهها نیز از بدو تأسیس و پیدایش چنین رسالتی را بر دوش خود احساس نکردهاند. اگر میخواهیم در قبال برنامهریزیهای گسترده، منظم و درازمدت فرهنگ و تمدن غرب، روی پای خود بایستیم باید این دردهای عمیق و جانکاه را بیان کنیم. حل معضلات اجتماعی- اقتصادی براساس سیاستها و الگوهای جوامع غربی، در واقع گرفتار شدن هرچه بیشتر در پارادایم غالب غربی است، گرفتاری که در نهایت به انحلال و اضمحلال انقلاب اسلامی خواهد انجامید. اما پیش از اینکه بحث ربط و ضرورت انقلابی فرهنگی را برای انقلاب اسلامی به فرجامی برسانم، لازم است صنف دیگری از حاکمان و عالمان را یادآوری کنم.
گفتیم که حاکمان یا صاحبان قدرت عموماً در مواجهه با معضلات و مسائل، دست خود را سوی غرب دراز میکنند. همچنین بیان کردیم که بخش بزرگی از عالمان ما یا صاحبان معرفت بطور علنی دست خود را به سوی غرب دراز میکنند. اینک میخواهم بر این دو گروه که نقش تعیینکنندهای در جامعه ما دارند، تاجران یا صاحبان ثروت را نیز بیفزایم. فهم روند رفتاری این گروه دشوار نیست. این صنف نیز برای معیشت خود و تهیه کالایی که میخواهد به جامعه عرضه کند، به جای مراجعه به نیروهای خلاّق بومی، خیلی ساده و آشکار با بهرهمندی از درآمد نفتی، دست خود را به سوی غرب دراز میکند.
اینک سه سؤال بسیار مبنایی و جدّی مطرح میشود:
الف) چرا حاکمان ما عموماً حاضر به استمداد از عالمان نیستند؟
ب) چرا عالمان، در صورتی که حاکمان، دست به استمداد ایشان دراز کنند، غالباً دست به پژوهشهای اصیل و بومی نمیزنند؟
ج) چرا تاجران از عالمان و صنعتگران کمک نمیخواهند تا به این وسیله به تولید بومی دست پیدا کنند و از این راه بهره ببرند؟
پاسخ این سه سؤال ساده این است که این سه گروه عموماً از وضعیت و از نسبتی که وضعیت آنها با درآمد نفتی مملکت دارد، راضی هستند. اگر چه سهم و رضایت صاحبان قدرت و ثروت، بهمراتب بیشتر از صاحبان معرفت است. صاحبان قدرت و ثروت، همواره، با بخش بزرگتری از درآمد نفتی دست به واردات کالا از غرب میزنند و از این راه چنان سودی میبرند که دیگر هیچ نیازی به عالمان و محصولات پژوهشی آنها نخواهند داشت. امّا صاحبان معرفت، با بخش بسیار کوچکتری از درآمد نفتی به واردات کالا از غرب اقدام میکنند و از این راه آن قدر منتفع میشوند که هیچ نیازی به پژوهشهای اصیل بومی نمیبینند.
بسیار خوب! تا اینجا وضعیت پرچالش انقلاب اسلامی را در سطح بینالمللی بررسی کردیم. دیدیم که صاحبان قدرت، معرفت و ثروت برای برآوردن نیازهای جامعه و حل معضلات و مسائل کشور چه نسبتی با غربیان دارند. گمان نمیکنم کسی بتواند تحدیها و تهاجمات جدّی، هماهنگ، و توفنده غربیان را به انقلاب اسلامی از طرفی، و اتکای بسیار جدی آن سه صنف را به غربیان از طرفی دیگر لحاظ کند و به این نتیجه عمیق و حیاتی نرسد که انقلاب فرهنگی ضرورتی اجتناب ناپذیر برای انقلاب اسلامی است.
شاید بعضی از خوانندگان بگویند: پس نقش شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای پژوهشهای علمی کشور، و انواع فرهنگستان در این میان چیست؟
در ادامه بخشی از فعالیتهای یکی از فرهنگستانهای آمریکا یا انگلستان را، یک به یک برمیشمارم و کار تطبیق آنها را با همتایان وطنی، برعهده شما میگذارم تا میزان ضرورت اجتنابناپذیر انقلاب فرهنگی آشکار شود.
خوب به جای حساستر و دلانگیزتری رسیدیم، من روی دو سه تا از فرهنگستانهای آمریکا، انگلستان و اروپا و شورای فخیم انقلاب فرهنگی هم کار کردهام. میخواهم بخشی از دستاوردهای یک فرهنگستان آمریکایی را مرور کرده و به شما بگویم که آنها دارند چه کار میکنند و بعد برمیگردیم به شورای عالی انقلاب فرهنگی که حدود ۳۰-۲۰ نفر از رجال عظیمالشأن مملکت، یعنی هم صاحبان قدرت و هم صاحبان معرفت، در آنجا جمعاند. این مجموعه، مجموعه حیرتانگیزی است!
راهکارهایی ایجابی را برای رفع معضلات پارادایمی انسدادی که در آموزش عالی کشور وجود دارد وعده کردیم، این راهکارها را فهرستوار برایتان خواهم گفت. درباره یکی از فرهنگستانها نیز توضیح و مقایسه کوتاهی خواهم داد. فرهنگستانی را که من میخواهم به آن بپردازم عبارت است از Amrican academic arts and sinces آکادمی و در واقع فرهنگستان هنر و علوم آمریکا. یعنی فرهنگستان هنر، فرهنگستان علوم انسانی، فرهنگستان علوم اجتماعی، فنی و مهندسی و پزشکی و… ندارند. اینها فقط یک فرهنگستان دارند. اسمش هم خیلی جالب است. فرهنگستان هنر و علوم، پنج فرهنگستان در یک فرهنگستان.
شما خیلی راحت میتوانید به سایت این فرهنگستان مراجعه کنید و تمام مطالب یا بخشی از مطالبی را که میگویم، به طور مبسوط در آنجا ببینید.
این فرهنگستان چهار تا طرح بسیار کلان و استراتژیک دارد:
۱) علوم و امنیت جهانی، این طرح مادر، بر آن است که دریابد چگونه جامعه بینالمللی میتواند ساختار همکاری و مشارکت جدیدی را ایجاد کند تا با به کارگیری علوم و تکنولوژی، وضع انسانی را بهبود ببخشد و امنیت جهانی را افزایش دهد.
۲) سیاستهای اجتماعی و نهادهای آمریکایی، این طرح راهبردی بر آن است در پژوهشهای جداگانه، نهادهای مختلف آمریکا، به ویژه دولت را مورد بررسی قرار دهد.
۳) علوم انسانی و فرهنگ، این طرح راهبردی به این منظور برنامهریزی شده تا فهم و آگاهی عمومی را نسبت به ارزش و نقش علوم انسانی و اجتماعی در حیات آمریکا افزایش دهد و منابع جدیدی ایجاد کند تا به تحلیل منسجم سیاستها نسبت به علوم انسانی و اجتماعی منجر شود.
۴) تعلیم و تربیت، این طرح کلان معطوف به تعلیم و تربیت در تمامی سطوح، ابتدایی، متوسطه و آموزش و پژوهش در سطح دانشگاههاست.
فصلنامهای به نام «دِوِوِوُس» منتشر میکند. من در اینجا فقط به عنوان ویژهنامههای این فصلنامه در ده سال گذشته اشاره میکنم.
در هر کدام از این ویژهنامهها چهار الی ده دوازده مقاله پژوهشی تأثیرگذار به قلم ریشسفیدان این حوزهها به چاپ میرسد: سکولاریسم و دین، عدالت بینالمللی، زیبایی، تعلیم و تربیت، مالکیت فکری و نابرابری، دین و دینشناسی، ایتالیا؛ انعطافپذیر و شکننده، چرا آفریقای جنوبی مهم است، پایان تساهل، مینیسوتا؛ ایالتی متفاوت (مینیسوتا، یکی از ایالات آمریکاست)، برزیل؛ بار مسئولیت گذشته و نوید آینده، مدرنیستهای چندگانه، اخلاق پزشکی و فراسوی آن، نسل آینده، تعلیم و تربیت دیروز و تعلیم و تربیت فردا، مدرنیستهای اولیه، نفت، علم در فرهنگ، شغل دانشگاهی در آمریکا، اروپایی جدید برای قدیم، تنوع بشری، فرهنگ دانشگاهی آمریکا در گذار، آزادسازی محیط زیست، مدیریت ابداعات، رنج و عسرت اجتماعی، تعلیم و تربیت در آمریکا؛ کماکان جدا و کماکان نابرابر، تلاش برای نظم جهانی، چه آیندهای برای دولت وجود دارد، بررسی دوراهی برای آمریکا، سلامت و ثروت، بعد از کمونیسم، چین، اروپا از ورای شیشهای تیره، آلمان در انتقال، بنای جدید ملل و دول
و…
همین فرهنگستان در سال ۱۹۹۸ هر ماه در یک شهر جلسهای برگزار میکرد. فقط عنوان سخنرانیهای پژوهشی استادان صاحب کرسی آن حوزه را میخوانم:
امنیت و آزادیهای مدنی، نقش چین در نظام جهانی، آزادی بیان، مسئولیت دانشمندان، سانسور، علمشناسی، دیوان عالی کشور آمریکا، خانواده، اعصاب و آگاهی، مهاجرت، تروریسم و بازرگانی، بازار سرمایه جهانی، فرهنگ آمریکا؛ سلاحی بیوتکنولوژیکی، جنسیت و نابرابری؛ نابرابری رو به تزاید، عدالت جهانی، امنیت ملی آمریکا (ظرف این چند سال یا شاید بیش از یک دهه که این همه فرهنگستان و شوراهای پژوهشی و علمی کشور بنا شده است، چند همایش درباره این مسایل مبرم و جدی حیات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی وطنمان برگزار کردهایم، ما در این یک دهه، چند همایش درباره امنیت ملی ایران در ده سال گذشته پنج سال گذشته یا بیست سال گذشته داشتهایم؟) نظریه معقولیت، جنگ عادلانه (یعنی همان کاری که در عراق تئوریزهاش انجام میدهند)، مهندسی اقیانوسها، نیروی هستهای در آمریکا، روشنفکران و چالشهای قرن جدید و…
فرهنگستان هنر و علوم آمریکا چند تا کمیته دارد. یکی از کمیتههایش، کمیته تحقیقات امنیت بینالمللی است من فقط هشت الی ده تا از تحقیقات منتشر شده تک موضوعی این کمیته را نام میبرم:
جنگ با عراق؛ هزینهها و عواقب و بدیلهای دیگر، اهمیت حفاظت مشترک موشکی، آمریکا و دادگاه بینالمللی جنایی، کمبودهای زیست محیطی، ظرفیتهای دولتی و خشونت مدنی در چین، (ببینید دنبال چه چیزهایی هستند)، ظرفیتهای دولتی و خشونت مدنی در هند، همین طور در اندونزی و… (آنها وضعیت محیط زیست، مدنیت و بحرانهای آتی را بررسی میکنند. چقدر جدیاند! غیورانه برمیآیند و مجاهدت میکنند، واقعاً باید به آنها تبریک گفت، آنها واقعاً کار میکنند)
عملیات ایجاد صلح سازمان ملل؛ مورد نیروی نظامی داوطلبانه سازمان ملل!، بازتاب سرزمینهای جدید مرزی در قدرت نظامی روسیه، (به عبارتی دیگر روسیه این طوری آب رفته و کوچک شده، لیتوانی، استونی، آذربایجان، قزاقستان و همین کشورهای آسیای میانه، اینها جدا شدهاند، قدرت این کشورها چه تأثیری برقدرت نظامی روسیه داشته است) سندروم صلاحالدین ایوبی، درسهایی از جنگ خلیج فارس، (اینها پژوهشهایی است که محرمانه و مخفیانه نیست، ما از تحقیقات محرمانه و مخفیانه آنها خبر نداریم. اینها مطالبی است که چاپ شده من و شما میتوانیم به آن دسترسی داشته باشیم)، مذاکره درباره امری غیرقابل مذاکره: اورشلیم، حق بازگشت فلسطینیان؛ دو دیدگاه، تحقیق و تقلید سلاح متعارف، تحولات تدریجی جهان، بنگلادش و آسام، فشار بر سرزمین؛ مهاجرت و درگیری نژادی، (همین تحقیق را در مورد چین هم انجام دادهاند).
منابع آبی ساحل غربی رودخانه اردن و حل مناقشات در خاورمیانه
درباره چند مورد از مشاهدات خودم توضیحی کوتاه میدهم و بعداً برای اینکه بحث من مأیوسکننده نباشد آماری از مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در طول یک سال از ۲/۷/۱۳۸۱ تا ۱۸/۶/۱۳۸۲ عرضه میکنم. بدون مقدمه میگویم؛ روستایی هست به نام قلعهنو که نام سابقش خرقان بوده از روستاهای بخشی به نام بسطام، از توابع شهرستان شاهرود روستایی دورافتاده در دامنه کوه که تا دلتان بخواهد در آن ویدئو کلوپ درست شده است. یک مسجد نیمه ویرانه هم دارد. بچههای این روستا که اغلب دمپایی پاره پوره پایشان است روزها میروند توی ویدئوکلوپها آنجا مینشینند و تمام مدت به بازیهای کامپیوتری مشغولند. ما کجائیم؟! عین این وضع را در روستای دیگری به نام مرداب داریم که از روستاهای چمستان از توابع نور مازندران. آنجا چیزی ندارد، آب و گل. روستایی حوالی مرداب است اما تا دلتان بخواهدد ویدئوکلوپ آنجا باز شده.
من برای یک کار پژوهشی در ارتباط با یکی از دانشگاهها به ولایتی به نام تفرش رفتم. تفرش یک شهر پانزده هزار نفری است که به شهر نخبه پرور معروف است تحصیل کردگانش اغلب در آمریکا و کانادا و اروپا یا کلان شهرهای ایران هستند.
در سفر اخیری که به آنجا رفتیم، متوجه شدیم که چهره شهر تغییر کرده است تا ساعت ۱۲ شب در خیابان قدم میزنند تیپهای ژیگول ساعت ۸ شب شهر مثل شهر مدهها میشود. ۸ شب، هنوز اذان مغرب گفته نشده، توی خیابان بومیها را نمیبینید، ساعت ۱۰ شب اما قیافه شهر عوض میشود. یک سری سوپر دولوکسها و خواربارفروشی باز است و تعداد زیادی مراکز بیلیارد و انسو کر و ویدئوکلوپ. با چندین تن از اهالی بومی آنجا صحبت کردم، گفتم وضعتان حسابی خوب شده ااست؟ گفتند: خوب، بله! همینطور است ولی کاش نمیشد. چون بچهها ظرف این دو سه سال چیزهایی دیدند که توی عمرشان ندیدند؛ توزیع مواد مخدر، انواعش و…
اکثر شهرهای ما اینطوریاند؛ کاشان، جیرفت، جهرم و…اما شهرها دارند دگرگون میشوند. دارند مدرنیزه میشوند. یعنی دژهای مقاومت مردمی توسط یک جریان نهادیه شده فرهنگی و دانشگاهی در حال شکسته شدن است. کجاست این آقای دکتر محمود احمدی نژاد؟! کجائید کجائید این آقایان غربزده، مسئولان غربزده؟
بیائید ببینید بر فرهنگ بومی و دینی ما چه آمده است؟! البته خیلی نگران نباشید!! چون شورای عالی انقلاب فرهنگی در مصوباتش این مشکلات را حل میکند: جلسه ۵۲۸ توی یک جلسه چه چیزهایی تصویب میشود. آنچه میخوانم اسناد دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی است. نه از رادیو فردا است، نه از مجاهدین و منافقین و CIA من فقط عنوان مصوبه را میخوانم، عضویت وزارت دفاع و پشتیبانی در شورای عالی اطلاعرسانی.
در جلسه ۵۲۲، اساسنامه صندوق حمایت از پژوهشگران، افزایش اعضای بند ۱۰ ماده آییننامه شورای پژوهشهای علمی کشور، تأیید ریاست دانشگاههای گرگان، کردستان، علوم بهزیستی و توانبخشی کشور اصلاح ماده ۱۵ اساسنامه فرهنگستان هنر، الحاق ماده واحده به مصوبه ضوابط تأسیس مراکز، موسسات، کانونها و نظارت بر فعالیت آنها، مناسبات رسمی کشور در سال ۱۳۸۳ هجری شمسی تصویب شده ااست. چند وزیر، چند استاد برجسته و رئیس جمهور کشور، در جلسهای جمع میشوند و مناسبتهای رسمی کشور را تصویب میکنند. در جلسه ۵۱۹ سیاستها و راهکارهای کاهش مهاجرت نخبگان در جلسه ۵۱۸ انتخاب اعضای جدید شورای عالی جوانان تصویب شد.
جلسه ۵۱۶: تصویب سیاستهای فعالیتهای بینالمللی زنان!
خیلی جالب است. ما فعالیتهای بینالمللی زنان را هم سیاستگذاری میکنیم. یعنی ما در داخل کشور این کارها را به انجام رساندهایم و حالا میخواهیم در سطح بینالمللی فعالیت کنیم.
جلسه ۵۱۵: انتخاب نماینده شورای عالی انقلاب فرهنگی در هیأت مرکزی نظارت به دانشگاهیان! در همین جلسه، مصوبه دیگر تأیید انتخاب رئیس دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی گیلان بود. و همچنین عضویت اعضای جدید شورای نمیدانیم معین یا معین. و بازنگری ضرورت شاخص
جلسه ۵۱۴: وظایف شورای عالی و لایحه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، تفویض تصویب آییننامه عالی غیر دولتی و غیر انتفاعی به هیأت امنای آنان و انتخاب منشی دوم شورای عالی انقلاب فرهنگی و….
در جلسه ۵۱۳: آییننامه جامع برگزاری مسابقات طراحی و شهرسازی!!،
راه حل مشکلات و مسایل دانشگاهی علوم پزشکی فاطمیه قم!، تأیید انتخاب ریاست دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی در مامازند، اصلاح و تکمیل و تفسیر مصوبه سیاستهای آزاد کشوری که احتمالاً مربوط به مناطق آزاد کشور است، آییننامه مالی و معاملاتی مؤسسات آموزش عالی غیر دولتی و غیر انتفاعی، سیاستهای بهبود وضع گذران اوقات فراغت زنان و دختران،
جلسه ۵۱۲: انتخاب مجدد دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی.
جلسه ۵۱۵: تأیید عضویت دو نفر از اعضای شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی
تأیید، یعنی اینکه یک جایی دیگر انتخاب کردند، اینجا تأیید شد، تبصره الحاقی به بند ۱/۲ آییننامه تشکلهای اسلامی دانشگاهیان.
جلسه ۵۱۰: شاخصهای ارزیابی علم و فناوری.
جلسه ۵۰۹: تشکیل کمیته تعیین مصادیق پایگاههای اطلاعرسانی رایانهای غیر مجاز. (فکر نکنید کارهایی که در ویدئو کلوپها انجام میشودد غیر مجاز است اینها هم مجازند. چون آییننامهاش را اینجا تصویب کردهاند.)
جلسه ۵۰۷: آییننامه موسسات آموزش عالی حوزوی اصلاح بند ۳ ماده ۶ اساسنامه جهاد دانشگاهی.
جلسه ۵۰۶: انتخاب نماینده شورای عالی انقلاب فرهنگی در هیأت نظارت بر مطبوعات و تأیید انتخاب رئیس دانشگاه اراک!
جلسه ۵۰۵: تأیید انتخاب روسای دانشگاههای تهران، تبریز، هرمزگان و ایلام، الحاق یک تبصره به ماده ۲ آییننامه شورای اسلامی شدن مراکز آموزشی!! و سیاستهای فرهنگی تبلیغی روز زن درباره این کار دیگر نمیشود حرفی زد.
جلسه ۵۰۴: ۳ مصوبه دارد، الحاق یک تبصره به ماده ۳ آییننامه شورای فرهنگی هنری، اساسنامه اثر قدیمی فلکالافلاک و بالاخره یک بار دیگر، تأیید انتخاب ریاست دانشگاههای تربیت مدرس، زنجان و سیستان و بلوچستان!
انقلاب فرهنگی با آن اوصافی که از آن ۳ صنف عرض کردم، یک ضرورت اجتنابناپذیر است. اگر میخواهیم انقلاب اسلامی را حفظ کنیم چارهای جز این نداریم ممکن است عدهای بگونید: برای چه باید انقلاب را حفظ کنیم؟ (این هم نظری است.)
اما من افتخار میکنم به اینکه در مجامع علمی بینالمللی، وقتی میگویم ایرانی هستم. بلافاصله از من راجع به انقلاب میپرسند: این چیست؟ چه شده؟ چرا مطبوعات دروغگوی ما برضد شمایند؟ دانشگاهیان غربی مثل عامهشان نیستند. خیلی به مطبوعات باور ندارند این مایه مباهات من است که در کنفرانسهای علمی که حضور دارم کار تخصصی انجام میدهم. هر استادی تا متوجه میشود من ایرانی هستم، جلو میآید و میگوید: شماها چه کارهاید؟ چرا این قدر مطبوعات حقهباز و دروغگوی ما علیه شما هستند؟ ما میدانیم دارند دروغ میگویند اما چرا در حالتی هماهنگ به شما بد میگویند؟ همه مطبوعات علیه شما کار میکنند من واقعاً مباهات میکنم بی بدیل هستیم. ما در سطح دنیا آلترناتیو هستیم. غربیها از چینیها نمیترسند از آنها هیچ باکی ندارند هیچ مشکلی ندارند از هندیها، از ژاپنیها از کرهایها….
اما نمیدانم چه طوری است که از چادرهای ما از ریشهای ما اینقدر میترسند؟
خوب! اگر قرار است انقلاب اسلامی را نگهداریم باید یک کاری بکنیم، با حاکمان غربزده و با عالمان غربزده و تاجران غربزده که همه دستشان به سوی غرب دراز است، نمیتوانیم این انقلاب را حفظ کنیم و در مقابل چالشهای عظیم بینالمللی بایستیم. باید یک کاری بکنیم. باید در جامعه در سطح کلان، کارهایی انجام بدهیم.
من فقط در حوزهای که به عالمان مربوط میشود، چند راهکار بیان میکنم.
این ۱۲ راهکار ایجابی و سلبی، برای رفع معضلات پارادایمی انسداد آموزش عالی است. البته این راهکارها مربوط به حوزه نمیشود و اینکه این راهکارهای مشخص ایجابی و سلبی را درباره آموزش عالی و دانشگاهی ارائه میدهم به این معنا نیست که حوزههای ما هیچ اشکالی ندارند بلکه حوزههای ما نیز به اندازه دانشگاههای ما عقیم و سترون هستند.
اما حوزه راهکارهای ویژه خودش را میخواهد چون خاستگاه متفاوتی دارد.
۱) تشخیص دانشجویان فکور و مستعد از فرآیند روابط استاد و شاگردی. همانطور که پیشتر در حوزهها رایج بوده است. نه براساس امتحان و کنکور و مسابقات رایج صوری. برخی از مستعدترین بچههای این مملکت که با همان کارشناس ارشدشان بهترین PHDها را درهاروارد آکسفورد و لندن میگیرند در دانشگاههای ما به خاطر صوری بودن امتحان رد شدند.
۲) تشخیص استادان فکور و متهور و تدارک و تمهید امکانات پژوهشی برای ایشان. وقت آن رسیده که وضعیت نحیف و ناچیز و مبتذل تولیدات و تحقیقات اساتید دانشگاهی و ایضاً حوزوی را رسماً اعلام کنیم. بپذیریم که قاطبه اساتید ما خصوصاً در دو حوزه علوم اجتماعی و علوم انسانی نه تنها هیچ تحقیق و کاوشی نمیکنند بلکه مصیبتبار اینکه تلقی صحیحی از امر تحقیق هم ندارند. من به دلیل اطلاعی که دارم علوم طبیعی و علوم فنی و مهندسی را از این حکم جدا میکنم.
۳) همه استادان و عالمان حوزه و دانشگاه را نمیشود، یکباره محقق کرد. بنابراین ما باید این کار را بکنیم: بیشینه کردن امکانات و منابع مالی و موقعیتهای تصمیمگیری برای محققان و کمینه کردن این امکانات برای مدرسان و صاحبان مسئولیتهای اجرایی و مدیریتی. برای توضیح عرض میکنم که بسیاری از استادان دانشگاه با کمال شجاعت، از بیست سی چهل ساعت تدریس در هفته، سخن میگویند، بدون هیچ پروا و شرمی
من میدانم که ۲۰ ساعت تدریس به عنوان هیأت علمی یک دانشگاه به این معنی است که استاد، ارتباط خود را با کتابهای جدید و پژوهشهای جدید حوزه تخصصی، قطع کرده است.
با کمال تأسف، این قبیل پستهای اجرایی در ایران، رئیس دانشکده، مدیر گروه، معاون دانشکده، رئیس دانشگاه و عناوینی از این دست، یک وجاهت اجتماعی و حتی شکوه علمی هم دارد! در بلاد کفر اینطوری نیست.
تقریباً تمام استادان از اینکه پست مدیریتی به آنها تحمیل شود، فرار میکنند. اما استادان ما برای اینکه رئیس و یا مدیر بشوند چه کارها که نمیکنند! چه کارهای علمی که انجام نمیدهند!! خوب، در رابطه با همین محور چند کار باید انجام داد:
الف) هر نوع امتیاز علمی و مالی را برای مسئولیتهای اجرایی و مدیریتی از میان برداریم.
ب) مشروط کردن هر نوع ارتقای مقام علمی به خاطر داشتن پژوهشهای علمی و اصیل، بدون در نظر گرفتن پستها.
پ) بازنشسته کردن زودهنگام استادانی که ظرف مدت تعیین شده، هیچگونه تحقیق جدی و قابل قبولی نداشتهاند و افزایش حقوق استادانی که پژوهشهای نوآورانه و غیر کلیشهای انجام میدهند در این زمینه چارهای جز یک خانهتکانی اساسی نداریم.
ت) تعیین یک میزان حداکثر برای ساعات تدریس و ممنوعیت اکید تجاوز از آن میزان
در بلاد کفر هیچ استادی امکان ندارد، بیش از ۸ ساعت تدریس امکان ندارد. معمولاً یا ۲ ساعت درس میدهند یا ۴ ساعت، ۸ ساعت در مواردی بسیار استثنایی است، در واقع استادی که ۸ ساعت تدریس دارد، این مسأله به او تحمیل شده، چارهای نداشته است، ناگزیرش کردهاند.
۴) تحول بنیانی در سازوکار مجلات علمی پژوهشی فعلی و خارج کردن آنها از وضعیت محفلی و مفتضح فعلی. مجلات علمی- پژوهشی که سراغ دارید چیست؟
فقط برای ارتقای مقام، پایه، رتبه و چه میدانم این کارهاست معمولاً هم ارزیابیها به صورت محفلی درباره این مجلات انجام میشود.
چندتای شما، در طول دوره کارشناسی دوره ارشد و حتی دوره دکترا برای کارهای علمی به این مجلات مراجعه میکنید؟
۵) بازنگری بنیانی در شورای انقلاب فرهنگی کشور
۶) بازنگری و بررسی در کارکرد و عملکرد شورای پژوهشهای علمی کشور. بدانید که شورای پژوهشهای علمی کشور، شورای بسیار بزرگ و مهمی است که زیر مجموعه ریاست جمهوری است.
۷) بازنگری در ساز و کار و نقش دو وظیفه فرهنگستانهای کشور در رابطه با تولید علم و مقایسه با فرهنگستانهای برخی کشورهای دیگر.
۸ ) تکریم و تعظیم محققان نه با جشن و جشنواره! و همایشهای حیف و میل کننده بودجه ملی. بلکه با سهم کردن ایشان در فرآیندهای سیاستگذاری و تصمیمگیریهای کلان به صورت عضویت در هیأتهای مشورتی.
۹) ایجاد زمینه مساعد برای تعاملات صمیمانه و بیتکلف عالمان.
عالمان ما خیلی کم با هم تعامل دارند. عالمان سیاست، جامعه، با همدیگر بحث و گفتگویی ندارند. غالباً وقتی به هم میرسند سلام و علیکی میکنند، تعارف میکنند و تعظیم و تکریم میکنند و از کنار هم عبور میکنند. حتی عالمانی که سالهای سال عضو یک گروه با هم دوست هستند نقد و نقادی بین این گروه هیچ معنا و مفهومی ندارد.
۱۰) خودداری از برگزاری همایشهای تشریفاتی پر هزینه و بیثمر. مثلاً همایش بینالمللی و حقارتانگیز ملاصدرا، دعوت از یورگنها برماس، ریماپردمورتی، همایش بینالمللی محیط زیست و همایشهایی از این قبیل که هر کدامشان بین نیممیلیارد تا دو میلیارد بلکه بیشتر هزینه دارد. در سال ۱۹۹۵ کنگره بینالمللی انجمن علمشناسی و معرفتشناسی در فلورانس ایتالیا. همایشی برگزار کرد. برحسب تصادف ما یک پژوهش کرده بودیم آن را فرستادیم، قبول شدیم و از طرف ایران به آنجا رفتیم. اولاً برای شرکت در همایش باید بیست دلار حق عضویت می دادیم حتی ما که مقاله داده بودیم هزینه رفت و آمد با هواپیما، هزینه اقامت هزینه خورد و خوراک با خود ما بود. حتی برای آن یک فنجان کوچک قهوه که در تنفسهای بین سخرانیها و ارائه مقالات میخوردیم حدود دو دلار از ما گرفتند. این یکی از جدیترین کنگرههای بینالمللی است. هزار تا فیلسوف، معرفتشناس و علمشناس در آنجا جمع شده بودند و همه از شناخته شدگان و چهرههای سرشناس بودند. این شیوه برگزاری همایشهای بینالمللی فرنگیان است به قول مرحوم اقبال لاهوری
اما ما برای ملاصدرا کنگره بینالمللی میگذاریم. (میزان خود تحقیری را نگاه کنید) بسیاری از اساتیدی که دعوت شده بودند، حتی اسم ملاصدرا را هم نشنیده بودند همه اینها با هزینه ما با هواپیما آمدند، پول هتل پنج ستاره آنها را ما دادیم. بنده البته دعوت نداشتم من نه در کمیته علمی، نه در کمیته اجرایی در هیچ کدام حضور نداشتم. بعضی از شاگردانم که آنها جزو سخنرانان بودند، گفتند قضیه ضایع شده است. آخر برخی از اساتید و فلاسفه خارجی مدعو، شما را میشناسند شما حال یک جلسه بیا! یک جلسه رفتیم. در تنفس بین دو سخنرانی جایتان خالی هفت هشت ده نوع شیرینی تازه آورده بودند، آب پرتغال را که از جلویت رد میکردند، بعدی قهوه را میآورد. هنوز قهوه را بر نداشتی، سینی چای میآمد. با این بیتالمال چه کار داریم میکنیم؟!
واقعاً مسئولان و حکام ما چه کار دارند میکنند؟ زهی شرم!
ریخت و پاشهای موقع نهار و شام را نبودم. ولی یکی از اساتید میگفت چند نوع غذا سرو کردهاند. و بعد که همایش تمام شد. همه خارجیها را با هواپیما به اصفهان و از آنجا به شیراز بردند و بعد هم به تهران آوردند. در فرودگاه تهران یک جعبه صنایع دستی بهشان دادند. شرممان باد! صاحبان قدرت و معرفت ما اینگونه، قدرت ما را، پول ما را، بیتالمال ما را حرام میکنند و بعد چه به دست میآید؟ حقارت!
۱۲) بالاخره بازنگری بنیانی در تحصیلات تکمیلی در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی هم در زمینه واحدهای درسی هم رسالهها و هم دانشجویان.
منبع: خلاف جریان،جلد دوم، صص9-53،چاپ دوم تهران: انتشارات سوره مهر،1392
نظر شما